جدول جو
جدول جو

معنی نگاه انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

نگاه انداختن(غُ بَ تَ)
نظر انداختن. نظر کردن. عنایت و التفات کردن:
مکن چو شمع به یک خانه نور خود را صرف
چو آفتاب به هر روزنی نگاه انداز.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راه انداختن
تصویر راه انداختن
اسباب سفر کسی را فراهم ساختن و او را روانه کردن
وسیلۀ نقلیه یا ماشینی را آماده ساختن و به حرکت درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
(غُ بَ وَ دَ)
نقاب انداختن از چیزی، آن را نمایان کردن. پرده از آن برگرفتن:
ای از پی آشوب ما از رخ نقاب انداخته
لعل تو سنگ سرزنش بر آفتاب انداخته.
خاقانی.
- نقاب انداختن بر چیزی، آن را پنهان کردن. مخفی کردن. پوشاندن
لغت نامه دهخدا
(غُصْ صَ / صِ اَ دَ)
ظاهر شدن نمره در جعبه ای که متصل به زنگ اخبار است و نمودار اطاق یا میزی است که از آنجا پیشخدمت را احضار کرده اند، در کنتور آب و برق و تلفن، چرخیدن صفحه ای که نمره هائی بر آن ثبت است و تعیین کردن مقدار آب یا برق مصرف شده یا تعداد دفعاتی که با تلفن مکالمه شده است
لغت نامه دهخدا
(غَ شُ دَ)
نگون افکندن. رجوع به نگون و نگون افکندن شود:
چو پاسخ چنین گفت آن رهنمون
بزد تیغو انداختش سر نگون.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ اَ تَ)
بازداشتن مرکب را از سرکشی و نافرمانی کردن:
آه ما رو به فلک کرد که مانع گردد
توسن سرکش ما را که لگام اندازد.
ابونصر نصیرای بدخشانی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ ءَ)
مرکّب از: ب + راه + انداختن، براه افکندن. بیدار کردن و راه نمودن. (آنندراج)، راهی کردن:
بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را
من براه انداختم این کاروان خفته را.
صائب (آنندراج)،
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلاه انداختن
تصویر کلاه انداختن
افکندن کلاه از سر، بسیار شاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گناه اندوختن
تصویر گناه اندوختن
پیاپی مرتکب گناه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لگام انداختن
تصویر لگام انداختن
مرکب را از سرکشی باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه انداختن
تصویر راه انداختن
مرور کردن، گذشتن، عبورکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لگام انداختن
تصویر لگام انداختن
((~. اَ تَ))
مرکب را از سرکشی باز داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
رمي الرّمح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رگه انداختن
تصویر رگه انداختن
Streak
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
Spear
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
метать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
кидати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
ขว้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
بھونکنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
भोंकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
לזרוק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
槍を投げる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
창을 던지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
ছুড়ে ফেলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نیزه انداختن
تصویر نیزه انداختن
mızrak atmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی